کاغذی جلوی رویم گذاشتم و نوشتم:
فهرست چیزهایی که آزارم میدهند.
چند صفحهای پر شد و من خالی نشدم، فقط بیشتر یادم آمد، بیشتر مچاله شدم و خط آخر نوشتم این بود عدالتت؟ به جرم کدامین گناه؟
دفتر را بستم.
انگار واقعیت دست و پنجه نرم کردن است و سکوت، چون که زندگی همین است.
بهر تماشای جهان آمدن.
درباره این سایت